بیش از 14 هزار نفر در مطالبه ای خواستار تغییر و کاهش دوره کاری کارگران مشغول در مجمتعهای نفت و گاز جنوب استان بوشهر شدند.
«عسلویه» منطقهای که مسؤولان آن را با عنوان پایتخت انرژی کشور، مردم استان بوشهر بهعنوان منطقهای آلوده و سایر استانها بهعنوان محلی برای کار و درآمدزایی آن را میشناسند.
اگر بهعنوان مهمان راهی عسلویه شدهاید، از دیدن تأسیسات عظیم نفت و گاز احساس غرور میکنید اما دید بومیان منطقه به این تأسیسات اینطور نیست. اینجا مدتهاست اهالی منطقه جنوب استان بوشهر دلخوشی از اینهمه تأسیسات نفت و گاز ندارند.
وقتی در این رابطه از مردم کنگان، دیر، عسلویه و جم در خصوص نتایج استقرار پتروشیمیها و پالایشگاهها در این مناطق سؤال میگیری، با پاسخهای مشخص روبرو میشوی «بهجز آلودگی هوا هیچ سودی برایمان نداشته»، «روی گنج نشستهایم و رنج میکشیم»، «گاز صادر میکنیم اما هنوز از کپسول استفاده میکنیم» و از این دسته جوابها ...
با نگاهی به وضعیت شهرها و بخصوص روستاهای همجوار تأسیسات نفت و گاز، تازه متوجه عمق محرومیت مردم این منطقه خواهید شد تا جایی که برخی روستاها از آب آشامیدنی هم محروم هستند! شعله فلرهایی که فقط با آمدن مسؤولان خاموش میشود اما مهمان همیشگی ریههای این اهالیاند.
وقتی از مردم شهرها فاصله میگیرم و به سمت مجتمعهای نفتی، پالایشگاهها و پتروشیمیها میروم، کارگرانی در حال کار میبینم که با دیدن ما گویی بعد از سالها کسی سراغی از آنها گرفته و قبل مصاحبه و فقط با دیدن لوگو و میکروفون خبرگزاری، سفره دل خود را بدون هیچ مقدمهای باز میکنند و درد و دل میکنند اما وقتیکه دوربین به سمت آنها میرود، از لنز دوربین فرار میکنند و میگویند برایمان شر میشود و همین چندرغاز کارگری هم از کفمان میرود!
ابتدا گپ و گفت خودمانی را با چند نفر از این کارگران شروع کردم و متوجه چند زبان و لهجه بودن افراد شدم. ترک و بلوچ و لر و عرب همه از کارگرانی بودند که در این گرمای 50 درجه عسلویه مجبور به فعالیت بودند. برخی افراد هم کنار درب ورودی فاز از سر ناچاری گوشهای در گرما نشسته بودند و به امید آنکه مسؤولی بیاید و آنها را برای کاری بهکارگیری کند!
ظاهراً زمان تغییر نوبتها رسیده بود و کارگران منتظر آمدن اتوبوس؛ صدای همهمه کارگران باعث شد نتوانم با دقت مطالب را یادداشت کنم. وقت کم بود و در آن مکان هم سایهای برای نشستن وجود نداشت. از طرفی اجازه رفتن به داخل مجمتع نفت و گاز هم نبود. بدون هیچ معطلی گفتگو را با کارگران شروع کردم.
علیرغم اینکه هیچکدام از کارگرها راضی به مصاحبه تصویری نشدند اما سعی کردم مشکلات، دغدغهها و انتظاراتشان را یادداشت کنم تا حداقل دلخوش به معجزه این دفترچه و خودکار باشند!
گفتن از مشکلات شروع شد. کارگری از گرمای شدید هوا و آلودگی گلایه میکرد و میگفت «گرمای هوای عسلویه در تابستان به بالای 50 درجه میرسد و از طرفی شبانهروز با آلودگی محیط و دود حاصل از فلرهای نفتی دستوپنجه نرم میکنیم و فقط به خاطر تأمین مخارج اولیه خانوادهام این شرایط سخت را تحمل میکنیم.»
کارگری دیگر از حقوق ناچیز در قبال کارهای یدی و طاقتفرسا گلایه میکرد. فردی هم از عدم امنیت شغلی میگفت.
چندنفری هم که به امید صاحب شغل شدن، درب ورودی مجموع نفت و گاز بودند، حاضر بودند همه شرایط سخت این کارگران را تحمل کنند و فقط کاری نصیبشان شود!
اما در بین این مشکلات، همه کارگران درخواست مشترکی را از ما داشتند. درخواستی که من را برآن داشت که صدها کیلومتر را طی کنم تا به عسلویه برسم و بتوانم با این کارگران گفتگوی تصویری در این خصوص داشته باشم. آن درخواست «تغییر دوره کاری در منطقه ویژه عسلویه» بود که بیش از 14 هزار نفر این درخواست را از طریق سامانه فارس من داشتند که خبرگزاری فارس پیگیر حل این مسئله شود و خواسته کارگران را به گوش مسؤولان برساند.
یکی از کارگران به نمایندگی از بقیه کارگران در تشریح این خواسته چنین میگوید: با توجه به آلودگی گسترده منطقه و گرمای شدید هوا کارگران نمیتوانند بهصورت مستمر حداقل 21 روز را محل کار با این شرایط سخت بگذرانند. تحمل آلودگی هوا، تحلیل قوای جسمانی، فشار بالای کاری، اضطراب و افسردگی دور از خانواده بودن از آسیبهایی است که به کارگران درآن محیط وارد میشود.
وی ادامه میدهد: خواسته ما این است که در این شرایط مسؤولان نفتی بیشازپیش به فکر کارگران بیچاره هم باشند و با تغییر دوره کاری بهصورت هفتگی یا دو هفته کار و دو هفته استراحت موافقت کنند. اگر این مسئله حل شود، کمک بزرگی به جامعه کارگری منطقه عسلویه شده است و حاضریم از بقیه مشکلاتمان چشمپوشی کنیم اما به این خواسته ما جامه عمل پوشانده شود.
درحالیکه گرم صحبت با کارگران شده بودم، صدای بوقی باعث شد که نگاهها متوجه اتوبوسی شود که آمده بود کارگران را به محل استراحت منتقل کند. کارگران هم درحالیکه امید و تأکید به تغییر دوره کاری در عسلویه داشتند، بهسوی اتوبوس روانه شدند.
حال درب ورودی مجتمع نفت و گاز عسلویه من مانده بودم و نگاههای از داخل اتوبوس کارگرانی که به من دوختهشده برای پیگیری این خواسته ...