یکی از چاههای نفت ما در دریا آتش گرفته بود و کسی مهارت جلوگیری از آن را نداشت که یک نفر از آمریکا گفت: ۲۰ میلیون دلار میگیرم و در کنار آن امام (ره) باید به من پیام بدهد که بیا چاه نفت را ببند تا بیایم!
حکایت ما میتوانیم، حکایت دیروز و امروز و فردا نیست، حکایت اراده و غیرت است که هرگاه به میدان آمده ثابت کرده است ما میتوانیم.
حکایتی که باید از دیروز و امروزش نوشت تا فردا فراموش نشود که ما میتوانیم، اگر غیرت و اراده داشته باشیم.
یکی از ماجراهای این «ما میتوانیم» را که مربوط به ابتدای انقلاب است، «محمد غرضی» نقل میکند.
محمدغرضی اولین وزیر نفت ما بود که از سال ۵۸ با شهید رجایی کار خود را آغاز کرد و تا سال ۶۴ در این سمت بود. او در ابتدا در خوزستان استاندار بود که جنگ آغاز شد و بعد از مدتی هم از اصفهان نماینده شد و به مجلس راه یافت تا اینکه در سال ۵۸ به وزارت نفت رفت. وی نقل میکند:
«وقتی من را به عنوان وزیر نفت معرفی کردند، گفتند کسی از ما نفت نمیخرد. من هم گفتم: روزی ۶۰ میلیون بشکه نفت در دنیا فروخته میشود، دست من بشکند اگر نتوانم ۲ میلیون بشکه در روز بفروشم!
بعد از آن هم روزی نبود که من نفت نفروشم، با کسری مشتری روبرو شوم یا سالی باشد که کمتر از ۲۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته باشیم که همه اینها به خاطر استعدادهایی بود که با شرایط انقلاب به وجود آمده بود.
ظرفیت اصلی که موجب فروش نفت میشد، همان استعدادهای انقلاب بود. ما در صنعت نفتمان افراد معتبر و با تجربهای از دوران پیش از انقلاب داشتیم که من با آنها مشورت کردم و از واقعیتهای بازار نفت آگاه شدم و هیچ گاه نبود که کسی به من بگوید نمیشود نفت را فروخت.
یادم هست یکی از چاههای نفت ما در دریا آتش گرفته بود و شرایط به شدت سختی شده بود و کسی مهارت جلوگیری از آن را نداشت که یک نفر از آمریکا گفت: ۲۰ میلیون دلار میگیرم و در کنار آن امام (ره) باید به من پیام بدهد که بیا چاه نفت را ببند تا بیایم!
وقتی خبر به گوش بچههای پالایشگاه نفت تهران رسید، خیلی ناراحت شدند و یک عده از آنها گفتند بگذارید ما برویم خودمان چاه را ببندیم و من هم قبول کردم و آنها خودشان آن چاه آتش گرفته را خاموش کردند و شاید باورتان نشود که حتی یک نفر از آنها نگفت بیاید به ما پاداشی بدهید».
پینوشت:
(تلخیص مصاحبه با محمد غرضی) هفتهنامه رمز عبور، سال اول، شماره اول، اسفند ۱۳۹۲، ص: ۸۳.