مدتی است که نامِ چوارِ با خودکشیِ کارگرانش تیتر رسانهها میشود: محمد منصوری، علی محمد کریمی، آرش تبرک، حیدر محسنی و حالا هم جواد نوروزی و مصطفی عباسی. اینها اسامیِ شش کارگری است که در فاصلهی کمتر از دو سال دست به خودکشی زدهاند.
یک منبع کارگری در شهر چوار در استان ایلام با تایید خبر اقدام به خودکشی دو کارگر شاغل در پتروشیمی چوار گفت: دو کارگر با اسامی «جواد نوروزی» و ««مصطفی عباسی» صبح روز پنجشنبه (۳۰ آذرماه) در محوطه پتروشیمی دست به خودکشی زدند که با اقدام به موقع همکاران از مرگ نجات پیدا کرده و هم اکنون در بیمارستان بستری هستند.
وی گفت: این کارگران با چند سال سابقهی کار موقت در پتروشیمی، در پی اقدام شرکت پیمانکار در تعدیل نیرو به دلیل مشکلات ناشی از بیکاری دست به این اقدام زدهاند.
گفته میشود طی روزهای گذشته شماری از کارگران این شرکت پیمانکاری مستقر در پتروشیمی چوار با اتمام بخشی از پروژه، بیکارشدهاند و علارغم قول مسئولان تلاش برای بازگشت به کار کارگران ناموفق بوده است.
گفته میشود تحقیقات در مورد روشن شدن دلایل این حادثه ادامه دارد.
خبر تکمیلی | آخرین وضعیت کارگران خودکشی کرده در پتروشیمی چوار/ روابط عمومی پتروشیمی: صحبت نمیکنم!
کارگران پتروشیمی چوار میگویند: وضع دو کارگری که روز پنجشنبه دست به خودکشی زدند، بهتر است.
روز پنجشنبه (۳۰ آذر)، دو کارگر پیمانکاری پتروشیمی چوار ایلام بعد خاتمه قرارداد و بیکار شدن، دست به خودکشی زدند؛ از قرار این دو کارگر به کما رفتند.
امروز صبح (۲ دی ماه)، همکاران این دو کارگر میگویند: خوشبختانه حال این دو کارگر بهتر است؛ همچنان در بیمارستان بستری هستند ولی ظاهراً شرایطشان تا اندازهای بهتر از قبل است.
در ارتباط با علت این اتفاق با روابط عمومی پتروشیمی چوار تماس گرفتیم؛ مدیر روابط عمومی پتروشیمی به ایلنا گفت: من فعلاً در این مورد هیچ صحبتی نمیکنم.
او در پاسخ به این سوال که چرا در یکسال اخیر چند کارگر در این واحد پتروشیمی دست به خودکشی زدهاند؛ گفت: من صحبتی ندارم!
خودکشیِ ۶ کارگرِ یک کارخانه/ در پتروشیمیِ چوار چه خبر است؟!
مدتی است که نامِ چوارِ با خودکشیِ کارگرانش تیتر رسانهها میشود: محمد منصوری، علی محمد کریمی، آرش تبرک، حیدر محسنی و حالا هم جواد نوروزی و مصطفی عباسی. اینها اسامیِ شش کارگری است که در فاصلهی کمتر از دو سال دست به خودکشی زدهاند.
پنجشنبه ۳۰ام آذرماه، دو کارگرِ پیمانکاریِ پتروشیمیِ چوار ایلام، داخل کارخانه خود را به دار آویختند! مدتی است که نامِ چوارِ ایلام با خودکشیِ کارگرانش تیتر رسانهها میشود: محمد منصوری، علی محمد کریمی، آرش تبرک، حیدر محسنی و حالا هم جواد نوروزی و مصطفی عباسی. اینها اسامیِ شش کارگرِ پتروشیمیِ چوار ایلام است؛ کارگرانی که در فاصلهی کمتر از دو سال به یک دلیلِ مشخص دست به خودکشی زدهاند: اخراج.
جواد نوروزی و مصطفی عباسی اکنون در آی سی یو هستند. با کارگرانِ کارخانه تماس میگیرم و از آنها میپرسم در پتروشیمیِ چوارایلام چه خبر است؟ ناامیدند و میگویند مدیرِ کارخانه دست به یک اخراجِ دستهجمعی زده؛ به ۱۳ کارگر گفتهاند دیگر به شما نیاز نداریم. میگویند از یک ماه پیش در کارخانه صحبت از اخراجِ این ۱۳ کارگر بوده و پنجشنبه کار را نهایی کردهاند. همان پنجشنبه جواد و مصطفی، داخلِ کارخانه خود را دار میزنند. داخلِ کارخانه دار میزنند تا مدیران نگویند دلیلِ خودکشیشان، مشکلاتِ خانوادگی بوده….
۸ تا ۱۸ سال سابقهی کار دارند و حقوقشان بین ۱۰ تا ۱۲ میلیون تومان است؛ یکی از کارگران میگوید: وقتی یک شبه بعد از سالها کار همین ۱۰ میلیون تومان را هم از ما دریغ میکنند، دیگر چه امیدی میتوان داشت؟ ما سالها اینجا کارگری کردهایم، نزدیکِ پتروشیمی زندگی میکنیم و خانههایمان ده دقیقه با آن فاصله دارد، آلودگیهایش برای ماست، چرا باید اخراج شویم؟
یک ماه به هر دری زدند و از همه جا پیگیری کردند که کابوس اخراج به واقعیت تبدیل نشود؛ به وزیر، نماینده مجلس، دادستان و استاندار نامه نوشتند، اما صبحِ پنجشنبه آبِ پاکی را روی دستشان ریختند: دیگر به شما نیازی نداریم! کارگران اما میگویند عدم نیاز، بهانه بود تا نیروهای خود را جایگزین کنند. مگر میشود یک شبه به کارگران نیاز نداشته باشند. چه چیز تغییر کرده که میگویند دیگر به شما نیاز نداریم؟
آنها میگویند: پتروشیمی تنها امیدمان است، تنها جایی که میتوانیم کارگری کنیم. از اینجا اخراج شویم، کجا کار پیدا کنیم؟
بسیاری از کارگرانِ پیمانکاریِ پتروشیمیِ چوار ایلام نگرانند. طی سالهای گذشته بارها در اعتراض به معوقاتِ مزدی، عدم اجرای طرح طبقهبندی مشاغل، دستمزدهای ناچیز، نداشتنِ امنیتِ شغلی و تعدیلهای گاه و بیگاه اعتراض کردهاند، اما تداومِ خودکشیها نشان میدهد مشکلاتِ کارگران پایدارتر از این حرفهاست.
چند ماه پیش، بعد از انتشار خبر خودکشیِ حیدر محسنی، دیگر کارگرِ اخراج شدهی این کارخانه، روابط عمومی از تصمیم شورای تأمین برای جلوگیری از وقوعِ مجدد چنین حوادثی خبر داد: جابهجا کردنِ برخی از نیروهای حراست و ممنوعالورود کردنِ برخی از مدیرانِ کارخانه. این راهحل اما جواب نداد و به فاصلهی ۴ ماه بعد از آن اتفاق، دو کارگرِ دیگرِ کارخانه دست به خوکشی زدند. چرا؟
این سوال را از کارگرانِ کارخانه میپرسم. مجموع صحبتشان این است که وقتی مشکلات، خروار خروار روی سرشان آوار شده و بعد از سالها کار با حقوق ناچیز و بدونِ هیچ پساندازی، ناگهان برگهیعدم نیاز به دستشان میدهند و آنها را در شهری که برایشان هیچ کارِ دیگری وجود ندارد به حالِ خود رها میکنند، راهِ دیگری باقی نمیماند.
کارگران چوار ایلام میگویند: بنویسید کارگران کارخانه برای جلب توجه خودکشی نمیکنند. همهی راهها را رفتهاند و چون راه دیگری برایشان نمانده به اینجا رسیدهاند. بنویسید بعضی از ما حتی وصیتنامهی خود را هم نوشتهایم…
آرش فقط میخواست بداند چرا ممنوعالورود شده؟
سال گذشته در چنین روزهایی، یکی از کارگرانِ جوانِ پتروشیمیِ چوار ایلام بعد از دیدنِ نام خود در لیستِ ممنوعالورودیها به زندگیِ خود پایان داد. پنجم دی ماه سالگردِ «آرش تبرک» است. مهندس جوانی که میخواست بداند چرا ممنوعالورود شده اما پاسخی به او ندادند….
با خواهر آرش گفتگو کردم تا شاید کمی از زوایای پنهان آن اتفاقِ تلخ آگاه شوم و از آنچه در چوارِ ایلام بر کارگران میگذرد، اندک اطلاعاتی به دست آورم. جملهاش را اینگونه آغاز میکند: «آرش فقط میخواست بداند چرا ممنوعالورود شده اما هیچکس پاسخی نمیداد. اسمش را جلوی درِ نگهبانی زده بودند و نمیگذاشتند وارد شود… .»
آن زمان روابط عمومی، علتِ خودکشیِ آرش را بیارتباط با مسائل کارخانه دانسته بود، اما کارگران تأکید داشتند که آرش در پیِ اخراج از کار به زندگیِ خود پایان داده است؛ اطلاعاتی که خانوادهی آرش هم آن را تائید میکنند. ظاهرا چند روز قبل از اینکه آرش مرگِ خودخواسته را انتخاب کند، درگیریِ کوچکی بین او و یکی از همکارانش اتفاق میافتد. موضوع البته بعد از یک بگومگوی ساده به پایان میرسد. آنطور که خانواده میگویند، درگیری به قدری بیاهمیت بوده که اصلا آرش باور نمیکرد که علتِ ممنوعالورودیاش ممکن است همان بگومگوهای جزئی باشد.
خواهر آرش میگوید: «پدرم کارگرِ باسابقهی پتروشیمیِ چوار است. زمانی که به او اطلاع میدهند نامِ آرش را در لیست ممنوعالورودیها دیدهاند، پیگیری میکند که ببینید علت چیست اما حتی او هم نمیتواند بفهمند چه شده و چرا آرش را ممنوعالورود کردهاند. برای ما عجیب بود که چه اتفاقی افتاده و برای آرش از همه عجیبتر که اصلا علت چیست؟ چرا چیزی نمیگویند؟ هر چه پیگیری کردیم فقط گفتند ممنوعالورود است….»
او ادامه میدهد: «تا لحظهی آخر، علتِ اخراج را به برادرم نگفتند و وقتی آرش برای آخرین بار به شرکت رفت، بیرحمانه و بیادبانهای از شرکت بیرونش انداختند… .»
خواهر آرش میگوید: «مدیران کارخانه تمامِ سعی خود را میکنند که بگویند خودکشیهای کارخانه، علتِ خانوادگی داشته، اما اینطور نیست. دو کارگری که به تازگی خودکشی کردهاند احتمالا میخواستند به همه بفهمانند که علتِ خودکشیشان مسائلِ خانوادگی نبوده، برای همین خود را در کارخانه دار زدند… .»
او در انتهای گفتگو از تبعیضِ شدید بین کارگرهای رسمی و بومی و فشارِ شدیدی که بر کارگران روزمزد و پیمانکاری وارد میشود میگوید: «بومیهای اینجا با لیسانس و فوق لیسانس و دکتری به عنوان کارگرِ روزمزد پیمانکاری وارد پتروشیمی میشوند و وقتی هم که کارِ پیمانکار تمام میشود به راحتی اخراجشان میکنند.»
به راحتی حقوق کارگران پایمال میشود
به راحتی اخراج میکنند بدون آنکه حتی نیازی به توضیح ببینند، به راحتی حقوق نمیدهند، به راحتی بیمه رد نمیکنند و اصلا به راحتی قانون را زیر پا میگذارند بدونِ آنکه ذرهای بازخواست شوند. این وضعیت البته خاصِ کارگران چوار نیست که مربوط به کلِ کارگرانی است که حداقل قوانینِ حمایتیشان مدتهاست از کار افتاده، هیچ راهِ قانونیای برای رسیدن به حقوقشان ندارند.
به این آشفته بازارِ روابطِ کار باید دشواریهای زندگی در یک اقتصاد تورمزده، دستمزدهای پایین و معیشتِ دشوار را هم اضافه کرد تا به استیصالِ کارگران پی برد. وضعیتی که بالاترین نمودش را در خودکشیِ کارگران میتوان یافت. وضعیتی که در محمد منصوری، علی محمد کریمی، آرش تبرک، حیدر محسنی، جواد نوروزی و مصطفی عباسی، این شش کارگرِ کارخانهی چوار ایلام، تجلی پیدا کرده است. اینها البته تنها کارگرانی نیستند که دست به خودکشی زدهاند؛ گویا مواردِ دیگری نیز در این کارخانه وجود داشته که خبری از آنها به رسانهها درز پیدا نکرده است.
کارگر در ایران یعنی برده محض در این عصر تمدن و آن هم در جمهوری اسلامی که می خواهد اسلام را به دنیا صادر کند و در کشورهای دنیا عدالت اجرا کند تا مردم جهان از ظلم حکومتهای شرور خود نجات پیدا کنند!!!
اگر پای فرزندان یکی از مسیولین نالایق کمی خون بیاید بقول معروف خون بپا می کنند ولی اگر از این کارگران بی پناه و بینوا روزی هزار نفر هم کشته شوند،خمبه ابرو هم نمی آورند!!!