احمد کعبی فلاحیه/ آبادان، پس از كشف نفت به يك شهر مهاجرپذیر تبديل شد و اين كه مي گفتند شهر هفتاد و دو ملت است، چندان بیراه نبود. در اين شهر، كليسا و مسجد ديوار به ديوار هم قرار داشت كه در كمتر شهري از كشور چنين بوده و هست. اما آنچه در اين مقاله مي خواهيم درباره آن صحبت كنيم، حضور يوناني ها در آبادان، در كنار ديگر مليت هايي مثل هندي، انگليسي، بنگلادشي و... است.
بله، يوناني ها هم در آبادان حضور داشتند و اين حضور بيش از همه مديون داد و ستد تجاري يوناني ها از طريق دريا با كشورهاي منطقه خاورميانه بود. در واقع یونانی ها فقط در حنوب خوزستان نبودند. دریانوردان یونانی تا سواحل استان هرمزگان نیز رفت و آمد داشتند. كشتي معروف يوناني كه در ساحل كيش به گل نشسته است، يادگار همين مراودات است.
اما ورود يوناني ها به آبادان با تاسيس بندر خرمشهر خرمشهر به عنوان بزرگترین بندر ایران، آغاز شد. خرمشهر در فاصله ای کمتر از ده کیلومتر از آبادان قرار دارد. طبعا کشتی های غوا پیکر با ملیت های مختلف، همه روزه وارد ساحل آن می شدند و در کنار یکی از اسکله های مجاز، پهلو می گرفتند.
کشور یونان نیز به تبع تولیدات داخلی خود، کالاهایی برای عرضه داشت. خرمشهر نیز به فراخور حال خود و توسعه اسکله هایش، پذیرای کشتی های یونانی می شد. معمولا هر کشتی برای تخلیه بار خود حداقل یک ماه و حداکثر دو ماه در بندر توقف می کرد تا تمام کالاهای ارسالی خود را تحویل دهد.
در این مدت ملوانان یونانی، وقت شان را معمولا در سطح شهر و در ارتباط با مردم می گذراندند و بعضا دوستان زیادی برای خود، فراهم می آوردند. طبعا آبادان که در مجاورت خرمشهر قرار داشت از چنین ماجرایی برکنار نبود. بويژه اين كه آبادان گاه امكاناتي براي گذران وقت داشت كه خرمشهر فاقد آن بود.
البته تعداد یونانی ها درخرمشهر به مراتب، بیشتر از تعداد آنها در آبادان بود، اما همان طور كه گفتيم به دلیل وجود پالایشگاه و مناسبات ویژه فرهنگی، پای يوناني ها به آبادان نیز باز شد و آنان نیز مانند سایر اقوام، تاثیرات فرهنگی و اجتماعي خود را برجنوب خوزستان باقی گذاشتند.
تعداد قابل توجهی از اینان، در همانجا با دختری از خانواده های ایرانی ازدواج کردند و به اصطلاح تشکیل خانواده داده و ماندگار شدند. حتی برخی از غذاهای خاص خود را ناخواسته بر لیست غذاهای جنوبی اضافه کردند. مثلا «ماست یونانی» که در حال حاضر، حتی در تهران هم تولید می شود، نتیجه رواج آن، در آن روزگار بوده است. یا مثلا باخسام (به معنای نان سفید) برگرفته از واژه باخساموسِ یونانی است. کلمات یونانی دیگری هم داریم مانند فانوس، قماره، به معنای اتاقک کوچک، و کامـِروس به معني دوربين.
یکی از این يوناني هايي كه در آبادان ازدواج كرد و ماندگار شد، عكاس هنرمندی به نام جورج بود که بعدها به "جورج یونانی" شهرت يافت. جورج در واقع یک عکاس حرفه ای بود که توانست در مدت کوتاهی، یک آتلیه عکاسی مجهز در آبادان تاسیس کند و بواسطه ارتباطات گسترده ای که با مردم و ادارات و سازمان های مختلف داشت، شهرت و اعتبار خوبی به هم بزند. او حتي با روابط عمومی نفت هم كه بيشترين فعاليت ها را در آبادان داشت، مناسبات خوبی پیدا کرد و برخی از سفارشاتِ تبلیغاتی آنها را نیز به انجام می رساند.
آتلیه عکاسی جورج در آبادان، یکی از قدیمی ترین آتلیه های این شهر بود. عصرها مردم برای ظاهر کردن عکس های خود معمولا روبروی آتلیه او صف می بستند تا نوبت تحویل فیلم های نگاتیوشان فرا برسد.
جورج یونانی در برخی مراسم سالانه، مانند مراسم کریسمس هم ظاهر می شد. در یکی از عکس ها كه از او بجا مانده، وي را می بینید که در لباس بابا نوئل از هیلکوپتر پیاده شده و ظاهر قصد تحویل کادوهای كريسمس را به طرف مقابل خود دارد. این عکس در ژانویه سال 1961گرفته شده است.
در عکس دیگري، او با جمعی از دوستان دیده می شود. این عکس در آتلیه اش گرفته شده و ظاهرا یک عکس یادبود دوستانه است. در عکس آخر نيز ساختمان آتلیه عکاسی او دیده می شود که در نزدیکی های کتابفروشی ابن سینا قرار داشت. به هر حال حرفه جورج و حضور فعال او در مناسبت و رويدادهاي مختلف، مثل جشن هاي عروسي و مسابقات ورزشي، از جمله دلايلي بوده كه به شناسايي او نزد آباداني ها و ماندن او در خاطره آنها كمك كرده است. حال آن كه يوناني هاي بسياري هم در آبادان بودندكه چون شهرت و آوازه خاصی نداشتند، کمتر کسی نام و نشانی از آنها به یاد دارد.
جورج تقریبا از30 سالگی به بعد تمام عمر خود را در آبادان گذراند. با آغاز جنگ ایران و عراق کسی نمی داند چه اتفاقی برای او افتاد. برخی معتقدند با پیدایش انقلاب، به کشور خود بازگشته و بعضی دیگر برآنند که در اوایل دهه 1350 آبادان را ترک کرده است. در این مورد، اطلاع دقیقی در دسترس نیست ولی صِرف حضور وی، چه از نظر صنفی و چه از نظر فنی، گواهی بر این ماجراست که کانون های اقتصادی مانند پالایشگاه و غیره خود بخود، موجب جابجایی جمعیت و تمرکز آن در همچو نقاطی شده است.
به هرحال جورج، نمادی است از حضور قوميت هاي مختلف و زندگي آنها در آبادان بود. متاسفانه ما سازمان یا موسسه خاصی نداشتیم که بتواند این گونه اتفاقات رابرای آیندگان ثبت کند. هرچه هست، نوعی اخبار و گزارش های شفاهی است که از طریق خود هموطنان به دست ما رسیده است. ولی درعین حال ممکن است ده ها جورج در میان مردم بوده اند که هر کدام دارای شغل یا حرفه خاصی بوده و اکنون اثری از آنها نمانده باشد.