تاریخ انتشارسه شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۳۰
"بیلر سوت" کشته توام، برای تو به خون آغشته ام...
نفت آنلاین:"بویلر سوت" (Boiler Suit) یا در اصطلاح محلی مردمان جنوب، "بیلر سوت" همان لباس کاری بود که کارگران شرکت نفت به تن می کردند و سابقه آن به زمان حضور شرکت نفت انگلیس و ایران در صنعت نفت کشورمان می رسید. این که چرا لباس کارگران نفتی به این نام خوانده شده بود، شاید برای این بود که کار در کنار بویلرها، یا همان دیگ های بخار بدون پوشیدن چنین لباس هایی ممکن نبود.

آنچه در پی می آید روایت ماجرایی است از "بیلر سوت" در بندر ماهشهر که با هم می خوانیم:

شرکت نفت در سال ۱۳۲۶، یعنی زمانی که انگلیسی ها در حال توسعه طرح­ توسعه بندر صادراتی ماهشهر بودند، به توزیع لباس کار متحد الشکلی به نام "بویلر سوت" (بیلرسوت در گویش محلی) در میان کارگران اقدام کرد.

طبق مقررات شرکت، به هر کارگری در سال دو دست لباس و به برخی از شاغلین در مشاعل خاص، سالی چهار دست لباس تعلق می گرفت و پوشیدن لباس کار در وقت اداری برای کارگران اجباری بود.

البته توزیع و استفاده از این لباس، بویژه در سال های نخست بدون مشکل هم نبود. برای انجام این کار واحدها باید تعداد لباس های کار درخواستی خود را به انبار مرکزی می دادند. طبیعی بود که اندازه ها نیز تقریبی بود و نمی توانست کاملا با نیازهای هر واحد همخوانی داشته باشد. پس از آن که لباس ها تهیه می شد، توسط مسئول توزیع در انبار مرکزی، به طور فله ای به هر واحد تحویل داده می شد.

حالا نوبت توزیع بیلرسوت ها توسط واحدها، میان کارگران بود. کارگران به نوبت در صف می ایستادند و فرد توزیع کننده که در جلوی تلی از لباس های آبی رنگ ایستاده بود، پس از مشاهده کارت شناسایی هر کارگر، یکی از لباس ها را برمی داشت و به دست کارگر می داد. اما از آنجا که اندازه لباس ها دقیقا مشخص نبود، بسیار اتفاق می افتاد که فرد دریافت کننده، پس از مقداری برانداز لباس دریافتی، به اندازه آن اعتراض می کرد و مثلا می گفت بزرگ یا کوچک است. در چنین حالتی مسئول توزیع، بیلر سوت را با بی حوصلگی گرفته و روی تل لباس ها می انداخت و دوباره با حدس و گمان لباس کار دیگری را به کارگر تحویل می داد.

در چنین شرایطی اگر باز هم اندازه لباس ایراد داشت، چانه زنی و اعتراض از سوی کارگر، کار سختی بود، چرا که با اعتراض و غرولندهای سایر کارگران که پشت سر او ایستاده بودند، روبرو می شد. به این ترتیب کارگر ناچار می شد بیلرسوت را در دست پیچانده و با ناراحتی به راه بیافتد.

نتیجه این که بسیاری از لباس ها، بلند و کوتاه یا گشاد و تنگ درمی آمد. ای بسا کارگری که قدی کوتاه یا هیکلی نحیف داشت، صاحب یک بیلر سوت به اصطلاح "دوایکس لارج" می شد و کسی که قد و قواره ای بلند داشت، بیلرسوتی "اسمال" نصیبش می شد.

یک راه حل برای رفع این مشکل تعویض لباس ها میان کارگران با همدیگر بود و اگر این هم موثر نمی افتاد، مراجعه به دوزندگان بود تا استاد خیاط تا آنجا که ممکن بود، اصلاحات لازم را روی لباس انجام دهد. همین مسئله کار خیاط ها را پس از توزیع بیلرسوت ها سکه کرده بود.

اما کار به همین جا ختم نمی شد. اندازه نبودن لباس کارها و بعضا تنگ و گشاد درآمدن آنها شعرها و ضرب المثل هایی را نیز ورد زبان مردم کوچه و بازار کرده بود. از جمله بیت زیر که می گفتند، بچه ها در کوچه پشت سر کارگرانی می خواندند که لباس های کار اندازه شان نبود و به قول معروف به تن شان زار می زد:

بیلرسوت کشته تم من

به خون آغشته تم من!

(بیلر سوت، کشته توام، برای تو به خون آغشته ام) 

عیسی قیصری

https://naftonline.ir/news/6405/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

0